محل تبلیغات شما



خب بعد از چند ماه، بلاخره تونستم بخشی از سفرنامه ی یونان رو بنویسم. هدف از نگارش سفرنامه م در وهله ی اول انتقال تجربه بود اما از اونجایی که چند ماهی بین سفر و نگارشش فاصله افتاده، فکر نمی کنم به خوبی مخارج و نحوه ی مدیریت ش رو به خاطر بیارم و از این بابت کمکی کنم. پس در حال حاضر هدف از درج سفرنامه ی من صرفا شریک شدن خاطرات با خواننده و حفظ کلیات برای آینده است.

خب پس از این مقدمه ی فلسفی! بریم سراغ سفر:

پرواز ما از کانادا به مقصد آتن با هواپیمایی Air Canada Rouge انجام شد. Air Canada Rouge  یک لاین هوایی ارزان قیمت تر و زیر مجموعه ی Air Canada است که با حذف بعضی از خدمات مانند مانیتور جلوی هر صندلی و پذیرایی محدودتر، قیمت هایی مناسب تر دارد.

پرواز راس ساعت انجام شد و به صورت مستقیم طی 10 ساعت به فرودگاه آتن رسیدیم. فرودگاه آتن بسیار بزرگ بود اما بعضی از قسمت هایش به علت ساخت و ساز نامرتب بود. پس از کنترل پاسپورت ها از فرودگاه خارج شدیم و با خرید بلیط اتوبوس به سمت هتل آپارتمان محل اقامت رفتیم. شهر با وجود آنکه با دریای اژه محاط شده است سرسبز نبود اما آسمان آبی و پاک بود.

محل اقامت ما از هتل آپارتمان های Omnia pagrati  بود که مجموعا 5 شب در آن اقامت داشتیم. هتل به تازگی بازسازی اساسی شده بود و همه چیز بسیا تمیز و نو بود. بیشتر وسایل هتل هم از آیکیا خریداری شده بود و بر خلاف ایران که آیکیا تب ِ تندی دارد، محصولات آیکیا در اینجا به اقتصادی بودن و مناسب ِ جیب کارمند بودن معروف هستند.

مساله ی دوست داشتنی برای ما که خستگی راه را از بین برد، وجود شیلنگ آب در دستشویی و وجود کف شو در دستشویی بود بر خلاف کانادا که من درهیچ کجا ندیدم. اتاق ها واقعا به تمییزی عکس های موجود در سایت booking.com بود و ما برای 5 شب اقامت در اتاق super studio  مجموعا 478 دلار کانادا پرداخت کردیم. در اتاق، گاز رومیزی، ماشین لباسشویی، یخچال و تلویزیون و چای ساز وجود داشت که کار ما رو بسیار راحت کرده بود و برای ما که تصمیم داشتیم به جهت صرفه جویی در هزینه و همین طور در صورت پیدا نکردن رستوران حلال، بیشتر خودمان آشپزی کنیم، عالی بود.

تفاوت دیگر اینکه من در کانادا هنوز گاز رومیزی ندیده ام و همه ی گازها از نوع مبله هستند.

روبروی هتل یک مدرسه بود که بسیار شبیه مدارس دولتی خودمان در ایران بود. همان ساختمان های قدیمی در یک حیاط درندشت! کلیک

ادامه دارد.


یه زوج مذهبی خداروشکر به شهر ما اضافه شدن که با اومدنشون مراسم عزاداری برای محرم رنگ و بویی جدی گرفته. هر هفته هم دعای کمیل برگزار می کنن تو نمازخونه ی همیشه خلوتِ دانشگاه! 

هر شب دور هم یه محفل دوستانه جمع میشیم و یه زیارت عاشورایی می خونیم و این آقا سید ِ جدیدالورود هم یه شعری مرتبط با این روزها می خونن. 

دو سه تا از فارسی زبانان افعانستانی هم مراسم رو میان :) 

دو سه تا از خانم های بی حجاب هم مراسم رو با روسری میان :) 


امروز صبح امتحان شهر (عملی) داشتم برای بار دوم! بله، بار اول رد شدم! 

چند تا تجربه دارم که شاید به کار بقیه بیاد: 

1- کف کفشی که باهاش امتحان میدین ترجیحا ضخیم نباشه. یا حداقل اگه ضخیم هست بارها و بارها با همون کفش تمرین کرده باشید و گرنه با ابن نوع کفش ها، برای اینکه کف پا با پدال ها فاصله ی زیادی دارند، به اشتباه نیروی زیادی وارد می کنیم و ماشین یهو شتاب میگیره (به جای اینکه خیلی نرم شروع به حرکت کنه). 

2- قوانین رانندگی در اینجا بیشتر از ایران است. مثلا گردش کامل گردن قبل از هر گونه تغییر جهت برای دیدن نقاط کوری که در آیینه ها دیده نمی شود. یا وجود تابلوهای توقف کامل، در اکثر تقاطع ها حتی فرعی.  راستی،  اینجا هر فردی با ماشین خودش امتحان میده و مثلا اگه ماشینش دنده اتومات هست لازم نیست کار با دنده معمولی رو بلد باشه.

3- استفاده از ویدیوهای آموزشی یوتیوب هم برای ما که از کلاس های آموزشی اینجا استفاده نکردیم می‎تونه مفید باشه. 

 

امروز قبول شدم و ان شاء الله تا ده روز دیگه گواهینامه پست میشه :)

 

---------

لازم به گفتن هست که علی رغم ِ همه سخت گیری ها و وجود قانون هایی که ما اصلا در ایران حتی برای امتحان هم لازم به رعایتشون نیستیم، باز هم  رانندگانی که قوانین رو رعایت نمی‎کنند اینجا هم کم نیستند!  

هزینه ی امتحان ها در کانادا:

 آیین نامه حدود 30 دلار ، امتحان شهر هم حدود 30 دلار 

در صورت قبولی در امتحان، هزینه صدور گواهینامه حدودا 100 دلار. هر ساله هم هزینه "گواهینامه داشتن" گرفته میشه! همچنین هر سال هزینه پلاک ماشین میگیرن حدودا 200 دلار. 

 

 

 


بین نوشته ی قبلیم و الآن، فکر کنم چهار-پنج ماهی فاصله افتاده. دلیلش این نیست که حرفی برای گفتن در راستای ادامه ی پست قبلی نداشتم، بلکه، به این علت هست که ایده هام رو نتونستم خیلی عملیاتی کنم. کارهایی که در راستای کم کردن ِ مصرف ِ پلاستیک های یکبار مصرف انجام دادم اینهاست: 1- یک ظرف مثل این دارم، که خوراک ِ حذف کردن ِ کسیه فریزی از فریزر هست. گوشت چرخ کرده (یا گوشت خورشی) رو در هر کدوم از این چهارخونه ها قرار میدم، و اصلا هم لازم نیست برای خارج کردن هر کدوم
کافی است تنها به این نکته توجه کنیم که پلاستیک‎هایی که ما به عنوان ِ ظروفِ یکبار مصرف، کیسه ِ حمل میوه، نی‎های پلاستیکی و. مصرف می‎کنیم، برای ما عمر ِ "چند ساعته" دارند و به زودی سر از سطل‎های زباله در می ‎آوردند. در حالیکه برای چند صد سال، مهمان ِ ناخوانده ی طبیعت می شوند. بله! چند صد سال!. کافی است بدانیم که اولین پلاستیک ِ ساخته شده توسط Leo Baekland در سال 1907 هنوز یکجایی روی کره زمین است و تجزیه نشده است.
همه ی ما کم و بیش با معزلی به اسم پلاستیک های یکبار مصرف آشنا هستیم. معزلی که حیات ِ دیگر جانداران را مورد تهدید جدی قرار داده. بعضی ها خیلی مسئولانه و عالی در این زمینه عمل می کنند و بعضی ها هم مثل من در ابتدای راه هستند و به تازگی این دغدغه ی مهم رو پیدا کرده اند. الان ماه هاست که من سعی می کنم با فکرتر از قبل در استفاده از پلاستیک ها عمل کنم. مادر عزیزم همیشه تمام ظرف های پلاستیکی رو (اعم از بطری شیر و ظرف ماست و.) را بعد از استفاده می شورند و اونها
به جزیره رسیدیم. اسکله ای کوچک با تعداد زیادی کشتی های کوچک و بزرگ! غلغله ی مسافران ِ ذوق زده و خسته. کرایه کردن ِ یک ون و حرکت به سمت هتل محل اقامت. از نرخ ِ کرایه ها معلوم شد که پا در جزیره ی لوکس و گرانی گذاشته ایم و برای هر حرکت در سانتورینی، دو- سه برابر ِ معادل آن حرکت در آتن را باید خرج کنیم! صدای انگلیسی زبان ها کم و بیش به گوش می رسید. کسانی که از سایر کشورهای انگلیسی زبان برای استراحت به سانتورینی آمده بودند.
جزیره ی سانتورینی جزیره ی معروف و پر طرفداری است به طوری که فرودگاه بین المللی دارد! و افراد از سایر کشورهای اروپایی که صرفا می خواهند ریلکس کنند، مستقیما به سانتورینی می آیند و نه آتن. ما قصد داشتیم با کشتی به سانتورینی برویم چون هم به جیب ما بهتر می خورد! هم خودش یک سفر دریایی بود. بله، واقعا یک "سفر دریایی" بود زیرا فاصله آتن تا سانتورینی با کشتی هایی که با سرعت متوسط حرکت می کنند 8 الی 9 ساعت طول می کشد ( کشتی غول پیکر که در کادر جا نشده است !).
همچنان در فاز مقایسه ی سه کشور ایران، یونان و کانادا هستم. همان طور که گفتم آتن را دوست داشتم از بس که به تهران شبیه بود. اما باید بگویم که تهران تمییزتر و مدرن تر از آتن بود. در آتن هم همچون تهران، کیسه ی پلاستیکی برای خریدها رایگان داده می شد و من چندان تفکیک پسماند تر و خشک ندیدم. حداقل در هتل ما که رعایت نمیشد! بر خلاف تصور، اصلا مشکلی در پیدا کردن رستوران حلال در آتن نداشتیم. کیفیت غذاها و قیمت شان هم خوب بود.
انگیزه اولیه سفر به یونان، ارایه ی همسر در یک کنفرانس علمی بود و گرنه سفر از یک قاره به قاره دیگر با یک زندگی دانشجویی تناسب ندارد! هزینه های اصلی شرکت در کنفرانس (بلیط هواپیما و هتل) برای همسر از طرف دانشگاه پرداخت می شد و فقط می ماند هزینه های من. بنابراین، فرصت خوبی بود تا با نصف هزینه، یکی از کشورهای اروپایی را ببینیم. فردای روزی که به آتن رسیدیم روز اول کنفرانس بود و همسر هم صبح ِ همان روز ارایه داشت.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها